loading...
.:WESTERN:.
Hossein بازدید : 81 شنبه 07 آبان 1390 نظرات (0)

"منشور کوروش بزرگ" یک استوانهٔ سفالین پخته شده ‌است که در تاریخ ۱۸۷۸ میلادی، در پی کاوش در محوطهٔ باستانی بابِل، کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود را با اهالی بابِل، پس از پیروزی شرح داده ‌است. این سند به عنوان "نخستین منشور حقوق بشر "شناخته شده و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به بسیاری از زبان‌های رسمی سازمان منتشر کرد. نمونهٔ بدلی این استوانه، در مقر اصلی سازمان ملل، در شهر نیویورک نگهداری می‌شود. این منشور ارزشمند در شهریور ماه سال ۱۳۸۹ طی مراسمی رسمی از طرف موزه بریتانیا به ایران قرض داده شد، که آن را برای بازدید عموم در موزهٔ ایران باستان در معرض نمایش قرار دادند و در تاریخ ۲۷ فروردین سال ۱۳۹۰ به لندن بازگردانده شد. آنچه در ادامه ی این ایمیل می خوانید همان متن مشهور منشور کـوروش بـزرگ است که به قلم "صادق علی حق پرست" بصورت شعر نوشته شده است که به شما دوستان و تمام کسانیکه به ایران و ایرانی بودن عشق می ورزند تقدیم می گردد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

منشور کـوروش بـزرگ به زبان شعر


جهان در سیاهی فرو رفته بود
به بهبود گیتی امیدی نبود

نه شایسته بودی شهنشاه مرد 
رسوم نیاکان فراموش کرد

بناکرد معبد به شلاق و زور 
نه چون ما برای خداوند نور

پی کار ناخوب دیوان گرفت 
خلاف نیاکان به قربان گرفت

نکرده اراده به خوبی مهر 
در آویخت با خالق این سپهر

در آواز مردم به جایی رسید 
که کس را نبودی به فردا، امید

به درگاه مردوک یزدان پاک 
نهادند بابل همه سر به خاک

شده روزمان بدتر از روز پیش 
ستمهای شاهست هر روز بیش

خداوند گیتی و هفت آسمان 
ز رحمت نظرکرد بر حالشان

برآن شد که مردی بس دادگر 
به شاهی گمارد در این بوم وبر

چنین خواست مردوک تا در جهان 
به شاهی رسد کوروش مهربان

سراسر زمینهای گوتی وماد 
به کوروش شه راست کردار داد

منم کوروش و پادشاه جهان 
به شاهی من شادمان مردمان

منم شاه گیتی شه دادگر 
نیاکان من شاه بود و پدر

روان شد سپاهم چو سیلاب و رود 
به بابل که در رنج و آزار بود

براین بود مردوک پروردگار 
که پیروز گردم در این کارزار

سرانجام بی جنگ و خون ریختن 
به بابل درآمد، سپاهی ز من

رها کردم این سرزمین را زمرگ 
هم امید دادم همی ساز وبرگ

به بابل چو وارد شدم بی نبرد 
سپاه من آزار مردم نکرد

اراده است اینگونه مردوک را 
که دلهای بابل بخواهد مرا

مرا غم فزون آمد از رنجشان 
ز شادی ندیدم در آنها نشان

نبونید را مردمان برده بود 
به مردم چو بیدادها کرده بود

من این برده داری برانداختم 
به کار ستمدیده پرداختم

کسی را نباشد به کس برتری 
برابر بود مسگر ولشکری

پرستش به فرمانم آزاد شد 
معابد دگر باره آباد شد

به دستور من صلح شد برقرار 
که بیزار بودم من از کارزار

به گیتی هر آن کس نشیند به تخت 
از او دارد این را نه از کار بخت

میان دو دریا در این سرزمین 
خراجم دهد شاه و چادر نشین

ز نو ساختم شهر ویرانه را 
سپس خانه دادم به آواره ها

نبونید بس پیکر ایزدان 
به این شهر آورده از هر مکان

به جای خودش برده ام هر کدام 
که دارند هر یک به جایی مقام

ز درگاه مردوک عمری دراز 
بخواهند این ایزدانم به راز

مرا در جهان هدیه آرامش است 
به گیتی شکوفایی دانش است

غم مردمم رنج و شادی نکوست 
مرا شادی مردمان آرزوست

چو روزی مرا عمر پایان رسید 
زمانی که جانم ز تن پر کشید

نه تابوت باید مرا بر بدن 
نه با مومیایی کنیدم کفن

که هر بند این پیکرم بعد از این 
شود جزئی از خاک ایران زمین

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

7 آبـان (29 اکـتـبـر) رور جهانی بزرگداشت
پدر ایرانیان، کـوروش بـزرگ بر شما ایرانیان خجسته باد ...

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
وبلاگی برای جوانان
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 18
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 20
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 28
  • بازدید ماه : 28
  • بازدید سال : 57
  • بازدید کلی : 1,665